جدول جو
جدول جو

معنی ملا ملا - جستجوی لغت در جدول جو

ملا ملا
آهسته آهسته، نوعی بازی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ مَ)
دوستی صادقانه و بی تقلب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ کَ)
دهی از دهستان علی آباد است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مُ مِ)
حمار ملامل، خر تیزرو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
دهی از دهستان طیبی گرمسیری است که در بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان واقع است و 240 تن سکنه دارد. این ده از دو محل بالا و پایین تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مُلْ لا کَ)
دهی از دهستان تالارپی است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملچ ملچ
تصویر ملچ ملچ
با صدا (صدای خوردن چیزی) : (خوراکیها را در دهان گنده اش می تپاند و ملچ ملچ می جوید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا لا
تصویر لا لا
خوشحالی کامل
فرهنگ لغت هوشیار
در میانه ی کارها
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع ناتل کنار نور
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی سبزی، از توابع نرم آب دوسر ساری، نام مرتعی در کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی هزارجریب بهشهر، از توابع دهستان یخکش
فرهنگ گویش مازندرانی
ناز نازی، فردی که در مقابل بیماری های آسیب پذیر باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
مار و دیگر خزندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
پرنده ی دریایی، چنگر نوک سرخ
فرهنگ گویش مازندرانی
باز باز، گشاد گشاد، به راه افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
یکی از ماه های تقویم گالشی تبری برابر با آذرماه ایرانی
فرهنگ گویش مازندرانی
صدایی که به هنگام جویدن برخیزد
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قلعه ای در شوندشت، بنای تاریخی و عظیم ملک قلا یا ملک
فرهنگ گویش مازندرانی
دولا دولا خمیده
فرهنگ گویش مازندرانی
گشاد گشاد، گشاد گشاد راه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
آرام آرام آهسته آهسته
فرهنگ گویش مازندرانی
ماست تازه مایه زده، لاغر
فرهنگ گویش مازندرانی